اعتقادات دینی محاکات و ماخوذ از عقل فعال است. رای رایج این است که عقل فعال، صور
معقولات و معارفی است که جوهر و ذات آنها علوم و معقولات ابداعیه است و مانند الواحی نیستند که صور معقول و معارف در آن منتقش شود. بر اساس این رای شایع و مشهور، میتوان استنباط کرد که عقل فعال که مجرد از ماده و مادیات است، قوای ادراکی را از قوه به فعل میآورد، و تمام معارف و معلومات نظری و سرانجام قواعد، اعتقادات و احکام ناظر به صلاح معاش و معاد مردم را افاضه و ابلاغ میکند. بر مبنای این سخن، فلسفه علم به مبادی و اصول معقول است و دین و اعتقادات دینی علم به مثال و تمثلات این مبادی و اصول به حساب میآید. چون عقل انسان به خدا و عقل فعال شبیه است، با تفکر و تامل میتوان به خدا و عقل فعال نزدیک شد، و از خلال نزدیکی و اتصال به عقل فعال معارف و اعتقادات را اخذ و اقتباس کرد. من کوشیدهام به مدد روش توصیفی و تحلیلی در حد کمک به طرح و فهم مسئله، به موضوع اعتقادات از منظری تازه بنگرم و از این کار هدف من بیان معنا و ماهیت اعتقاد و نحوه اخذ و اقتباس آن از عقل فعال است و در حقیقت مسئله اعتقاد را به عنوان مسئله تازهای در علم نظری طرح میکنم و آن را با اصول و مبادی فلسفی موجه میسازم. مسئله اصلی که تاکنون درجامعه ناپرسیده و نیندیشیده باقیمانده است این است که انسان مومن چگونه میتواند به حیات ایمانی ودیندارانه خویش ادامه بدهد و در عین زمان از قافله تمدن عقب نیفتد؟ ایمان و اعتقادات در تمدنی که کارآمد بودن اصل است چه جایی میتواند داشته باشد؟ این نوشته در پی پاسخگویی به این پرسشها صورت بسته است.